یواشکی های من
مادرم میخواست رختی ز شادی تن کنم. چون نشد من از شجاعت دوختم پیراهنی
نوشته های پیشین
مهر ۱۴۰۴
شهریور ۱۴۰۴
مرداد ۱۴۰۴
تیر ۱۴۰۴
دیگه دنیا واسه من تاریک زندگی کوره رهی باریک آخر قصه من نزدیکه
این منم از همه جا وامانده از همه مردم دنیا رانده رانده و خسته و تنها مانده
ای خدا ای خدا ای خدا
با افتخار مادر دو فرزند دلبندم هستم.
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
عناوین نوشته ها
پیوندها
1
2
3
4
5
6
7
آمارگیر وبلاگ
BLOGFA.COM